کد مطلب:36091 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:116

جهل انسان به اسرار هستی و حکمتهای الهی











(فان اشكل علیك شی ء من ذلك فاحمله علی جهالتك به فانك اول ما خلقت جاهلا ثم علمت و ما اكثر ما تجهل من الامر و یتحیر فیه رایك و یضل فیه بصرك ثم تبصره بعد ذلك)

«پس اگر چیزی از این امور بر تو مشكل آمد آن را بر جهل و نادانی خودت به آن، حمل كن زیرا در تو نخستین مرحله ی آفرینشت نادان بودی سپس دنا شدی و چه بسیار است چیزهائی كه تو به آن علم و آگاهی نداری و رای و اندیشه تو در آن سرگردان، و بینش و بینائی تو در آن گمراه است و سپس بینش نسبت به آن پیدا می كنی»

سراسر جهان آفرینش حكایت از نظم و حكمت دقیق و كامل می كند حیات، موت، صحت، بیماری و هزارها و هزارها جریانات همه بر اساس حكمت عالی و متین، صورت می گردد حال ممكن است مواردی بر انسان مبهم و مجهول باشد، و وضع و جریان چیزی و نتایج و ثمرات آن، برای آدمی روشن و آشكار نگردد. اینجا است كه امكان دارد انسان در خطر واقع شده و سقوط كند و از مرز توحید و توجه به خدا منحرف و پرت گردیده و خلاصه ملحد و منحرف شود.

امام بزرگوار امیرالمومنین علیه السلام برای نجات و رهائی انسان از همین پرتگاه عظیم، ارشاد كرده و رهنمود می دهند و می فرمایند مواردی كه برای تو روشن نیست و به اسرار و رموز آنها پی نمی بری حمل بر نادانی خودت كن یعنی شتاب در قضاوت نكرده و انكار نظم و حكمت منما و آن موارد و امور را حمل بر عدم اعتدال، و نا استواری، آشفتگی و به هم ریختگی نظام خلقت مكن.

خلاصه موارد مشكل و مبهم را از رهگذر جهل و نادانی خود توجه كن و خویشتن را راحت نما زیرا تو در آغاز خلقت و آفرینشت جاهل به تمام معنی و عنصر جهل و نادانی بودی و بعد كم كم آگاه و عالم شدی و مطالب به تو آموخته شد و تو فرا گرفتی.

[صفحه 114]

گویا جمله ی «فانك اول ما خلقت جاهلا ثم علمت»، ناظر به آیه ی كریمه ی قرآنی و یاد آور این فراز مقدس است «و الله اخرجكم من بطون امهاتكم لا تعلمون شیئا و جعل لكم السمع و الابصار و الافئده لعلكم تشكرون».[1].

و خداوند، شما را از شكمهای مادرانتان بیرون آورد در حالی كه هیچ چیز نمی دانستید و از برای شما گوش و چشم و دل، قرار داد، باشد كهشكر گزاری كنید.

آری بشر هنگام ولادت نه راه جلب و جذب منافع را می داند و نه طریقه و شیوه ی دفع مكاره و ناراحتیها را از خود می شناسد. بعد در طول زمان با این آلات و ادواتی كه خداوند به او داده آگاهی و علم پیدا می كند.

و در همین رابطه مولای ما می فرماید: مجهولات شما زیاد است و یكی و دو و ده و هزار نیست مجهولاتی كه عقل انسانی در آنجا می ماند و فكر و اندیشه ی او واله و سر گردان می شود و بعد كم كم انسان به حقیقت همان امور مجهوله دست یافته و بینش و آگاهی نسبت به آن پیدا می كند.

خلاصه با این رهنمودهای عالی و آسمانی، انسان را از عجله و شتابزدگی و قضاوتهای نا آگاهانه و اعتراض به دستگان آفرینش و نظام هستی رهانیده و غرور غلط انسانی را در هم می شكند.

انسان نباید تصور كند كه همه چیز را دانسته و فهمیده و نیز نباید متوقع باشد كه همه ی مجهولات و مبهمات برای او در آن واحد روشن و آشكار گردد دانستن بسیاری از امور در گرو گذشت زمان و بارور شدن نهال اندیشه و استعداد آدمی است.

باید از فرشتگان خدا درس فرا گرفت و جمله ی «لا علملنا الا ما علمتنا»[2] را زمزمه كرد و با عجز و الحاح گفت: خدایا ما نمی دانیم مگر آنچه را كه تو به ما بیاموزی.

انشتین روزی در كنار ورقه ی كوچكی كه در پائین كتابخانه اش افتاده بود قرار گرفت و گفت آنچه ما می دانیم نسبتش به آنچه كه نمی دانیم مانند این ورقه ی كوچك نسبت به كتابخانه ی من است.

[صفحه 115]

دكتر احمد امین بك، این جریان را در مقاله ای تحت عنوان (ما نعلم و ما لا نعلم) نقل كرده و سپس می گوید: و اگر او انصاف می داد هر آینه می گفت از نسبت آن ورقه به كتابخانه هم كمتر است.[3].

حضرت موسی به خدا گفت: خداوندا عدل خودت را به من نشان ده. خداوند، او را امر فرمود كه در كنار چشمه ای كه در راهی قرار داشت پنهان گردد حضرت موسی چنین كرد، ناگهان سواری آمد ساعتی در آن كنار چشمه استراحت كرد و بعد رفت و همیانی كه حاوی هزار دینار بود همانجا گذاشت و فراموش كرد كه همراه خود ببرد طولی نكشید پسر بچه ای آمد و آن همیان زر را برداشت و رفت سپس نابینائی آمد و در این هنگام، آن سوار برگشت و از او درخواست همیان زر را نمود و خلاصه شمشیر خود را كشیده، سر او را برید. موسی گفت: «الهی ضاق صبری و انت عادل» خداوندا سینه ام از این جریان تنگ شد و تو عادلی- پولی را كوك برد ولی نابینا بجرم همیان زر كشته شد- خطاب آمد ای موسی شخص نابینا پدر آن سوار راكشته بود- و اكنون به انتقام خود رسید- و پدر آن كودك هزار دینار از بابت كارش بر عهده ی آن سوار داشت و اكنون هر كسی به حق خود رسید.[4].

حضرت علی بن الحسین علیه السلام با الهام از همین منطق والای قرآن كریم و سخن امام امیرالمومنین علیه السلام در دعای ابوحمزه ی ثمالی در مقام مناجات با خدا میگویند: «سدی انا الصغیر الذی ربیته و انا الجاهل الذی علمته...» ای آقای من منم آن صغیریكه تو تربیتم كردی و منم آن جاهلی كه تو تعلیممم دادی.

باری نقش موثر و نافذ عبارت امام امیرالمومنین علیه السلام این است كه غرور جاهلانه ی انسان را در هم می شكند. جاهلان فرومایه با تصور سراسر غلط خود می پندارند كه همه چیز را می دانند و به اسرار و رموز همه ی امور، وقوف و آگاهی كامل دارند و فهم و درك آنان محیط به همه ی اشیاء است و از اینرو اگر مواجه با مواردی شدند كه بنظرشان

[صفحه 116]

توجیه و تحلیل صحیحی نداشت گستاخانه زبان به اعتراض گشوده و همین موارد را بعنوان خلل در نظام هستی و عدم مناسبت در جهان آفرینش به رخ موحدان و دینداران می كشند و امام بزرگوار دو مطلب را یاد آوری می كنند كه هر كدام جداگانه برای شكستن این غرور شیطانی كافی است.

1- انسان در بدو آفرینش، جاهل محض است و سپس مطالب را فرا گرفته و می آموزد.

2- انسان در امتداد زندگی، مجهولات بیشماریدارد كه عقل و فكر او در بر خورد با آن مجهولات، سخت ناتوان و وامانده است ولی بعد با گذشت زمان و شكوفائی ذهن و فهم و فراهم شدن اسباب و وسائل، جهل او مرتفع شده و علم و آگاهی پیدا می كند.

ناگفته نماند كه در عبارات محل بحث، حداقل مطلب بیان شده زیرا فرض دیگری نیز هست و آن اینكه بسیاری از مجهولات انسان هست كه اصلا قابل حل نیست و از محدوده ی فهم و علم انسان بیرون است كه با گذشت هزاران سال و در عین شكوفائی فهم و رشد دانش، پرده ابهام از چهره ی آن امور و مطالب برداشته نخواهد شد. و یا آنكه اذهان محدود و فهم ناقص بشر توانائی درك و هضم آن را بكلی ندارند.


صفحه 114، 115، 116.








    1. سوره ی نحل آیه ی 80.
    2. سوره ی بقره آیه ی 32.
    3. رساله الاسلام.
    4. فوایل الاصول مرحوم حاج میرزای قمی.